10suz olmaz



در کل آدم احساسی هستم ولی بعضی اوقات که با واقعیت های دور وبرم روبه رو میشم میفهمم که احتمالا بیشتر عاشقانه هارو ریختن توی شهرهای بزرگ و برای ما روستایی ها عشق وعاشقی مثل دفترچه های بیمه روستاییست که دیگه خودمونم زیاد بهش اهمیت نمیدیم از بس به دردمان نخورده ://

 


   برگ دلش میخواد از درخت جدا بشه پاییزو بهونه میکنه :/

پ.ن: اینکه داره به هربهونه ای از من فاصله میگیره آزارم نمیده 

فقط دلم میخواد بیاد وباصداقت بهم بگه که منو دوست نداره ازم خوشش نمیاد اونیکه اون میخواد نیستم 

به هرحال حس میکنم وارد بازی شدم که بلد نیستم و معلومه که تهش میبازم 


دلتنگی من تواین روزا به قدری رشد کرده که دیگه نمیخندم حرف نمیزنم ولی بازم کسی نگران ودلواپسم نیست

نمیدونم چرا ولی ازهمون11-12 سالگیم همه فکرکردن زیادی بزرگ شدم ومیتونم ازپس خودم بربیام

توی تموم زندگیم تنها چیزی که یادگرفتم این بودکه حتی مادرمم منو فراموش میکنه چه برسه به بقیه پس باید خودم تکیه گاه خودم باشم

یادگرفتم ازعزیزترین دگیمم نباید انتظارداشت چون اونم یه روزی تنهام میذاره ومیره

من باهمه تنهایی هام بزرگ شدم 

باخودم

با دلتنگیام

بادردام

بدون اینکه کسی کمکم کنه

بدون اینکه کسی دستموبگیره 

تنها کاری که آدمای دوروبرم کردن این بودکه بجای من تصمیم گرفتن

 حتی تصمیم گرفتن که عاشق کی باشم .

ازاینکه نمیتونم سراغتو بگیرم ناراحتم

همه ازاینکه من وتوباهم باشیم مخالفن حتی خودتوهم دیگه نمیخوای بامن باشی


شدم 19 ساله

یه سال پیرترشدم

اولین باربود که یکی برام تولدمیگرفت خیلی شوکه شدم 

ولی انگار اونم اولین بارش بود برا کسی تولدمیگرفت 

خیلی ناشی بود

طبقه دوم بودیم سرموانداخته بودم پایین یهو محمد وارد شد داد زد: ببییییننن برات چییی اورررددددممم 

سرموبلندکردم دیدم کیک ب دست واردشد 

(ازبس غافلگیر نشدم غافلگیرشدنم بلدنیستم :/)

اصن نفهمیدم چیکارکنم فقط خندیدم

محمد انقد ادا در اورده بود که ازخنده پخش زمین شده بودم

ارزو کردم شمع فوت کردم کیک بریدیم بعدم کیک به اون بزرگیو نشستیم 3تایی خوردیم (شکمو خودتونین )

امروز اولین و بهترین تولد عمرم بود 

باتشکر از بهترین دوست وبهترین همراه زندگیم .m

مرسی که هستی :)


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

کلیدسازی سیار شیراز۰۹۱۷۲۰۰۴۷۲۲ بدون ویرایش فرا تر از رویا وبلاگ شخصی یک برنامه نویس مقاله و تحقیق و پایان نامه های علمی یادگاری که در این گنبد ِ دوّار بماند Annie کُنج